بامداد

محل تحقیقاتم در نت و نوشته هایم!

بامداد

محل تحقیقاتم در نت و نوشته هایم!

حال و احوالم ناخوشه، یعنی حالم یجورایی اصن خوب نیست..

۸ نکته ی اساسی که هر بلاگر و نویسنده ای باید بداند


هر کسی که تجربه ی نوشتن داشته باشه، احتمالا سر این موضوع که نوشتن یکی از لذت بخش ترین کارهاست، با رنگی رنگی موافقه :) اینی که یک کاغذ و قلم جلوت داشته باشی و شروع کنی به نوشتن هر چیزی که داره از ذهنت میگذره، یه حس عالیه و حتی یه ایده ی خیلی خوب هست برای وقت هایی که با خودتون تنها هستین. راه دیگه ای که وجود داره، اینه که یک وبلاگ داشته باشید و حرف هاتون رو جایی بزنید که بقیه آدم ها هم ببینند، اینطوری یک عالمه نظر مفید هم در مورد نوشته هاتون دریافت میکنید.

اگه به نوشتن علاقمند هستین، ما براتون ۸ تا نکته آوردیم که رعایتشون میتونه کمکتون کنه که بهتر بنویسین :)  خلاقانه نوشتن یه پروسه ی خسته کننده ست، چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ فیزیکی. با تلاش زیاد و رعایت کردن نکات زیر میتونید به نحو احسن از مغز و تخیلاتتون برای نوشتن کار بکشید.

بی وقفه بخوانید

خواندن برای هر انسانی لازمه، با خواندن هرکس میتونه شخصیتشو کامل تر کنه. این کار باعث میشه ذهنت به جاهایی باز بشه که قبلا فکر میکردی راه هایی غیر قابل دسترسن. فرقی نمیکنه چی بخونی، مهم اینه که بخونی، هرچیزی که بخونی مطمئن باش باعث رشد ذهنت میشه. مسافرت کردن و خواندن تنها چیزهایی هستند که بی برو برگرد باعث رشد و تعالی ما میشن.

یه محیط کار مناسب با روحیه تون بسازید

منظورم این نیست که حتما باید تو سکوت مطلق و آرامش کامل بنویسی، خلاقیت چیزیی که برای هرکس متفاوته – روشی که ممکنه برای یه نفر جواب بده، شاید برای تو جوابگو نباشه. بعضی ها نوشتن تو کافه های شلوغ رو دوست دارند، بعضی ها دوست دارند درحال گوش دادن به موسیقی بنویسند و من خودم ترجیح میدم تو سکوت اتاق مطالعه م بنویسم.

طرح کلی داشته باشید

هرچیزی که میخوای بنویسی یه مقاله کوتاه یا یه رمان به یه طرح قبلی و پیش نویس نیاز داره به دو دلیل: اولا اینطوری هیچ چیزی از قلم نمیافته و دوما میتونی راحت به موضوعها نظم بدی و به ترتیب بنویسیشون. و هیچوقت فراموش نکن که بند بند نوشته ی تو باید در جهتِ هدفِ کل متن باشند.

هرجا که میروید با خود یک دفتر ببرید

بعضی وقتها اتفاق میافته که روزها بی ایده بگذرن ولی در طول فقط یه روز به اندازه ی یک ماه ایده به سرت هجوم بیاره. این خیلی خوبه. ولی ممکنه همه شون رو فراموش کنی. به همین دلیل لازمه که هرجا میری با خودت یه دفتر داشته باشی. هیچوقت به حافظه ت اطمینان نکن مخصوصا وقتی پای ایده های بکر درمیان باشه.

رابطه هایتان را به صورت کوتاه مدت محدود کنید 

گاهی وقتها خوبه که با اطرافیانت – چه اشیا و چه انسانها – قطع رابطه کنی، و خودت رو با افکارت تنها بزاری. وبگردی ممکنه بتونه به ایده هات پروبال بده ولی نه همیشه. یادت باشه که فیسبوک و یوتیوب با اون همه عکس گربه های دوست داشتنی فقط حواس تورو پرت میکنن.

 همه ی شرایط نویسنده بودن رو بپذیرید

دیر یا زود ایده هات تموم میش و اون موقع خواهی فهمید که نویسنده بودن چه کار سختیه. بیکاری کوتاه مدت چیزیِ که برای همه ی نویسنده ها پیش میاد باید قبولش کنی. این بیکاری هم یه روز تموم میشه پس قرار نیست که وقتی به این مرحله رسیدی بترسی و تسلیم بشی. به جای ترس و وحشت زدگی میتونی بشینی مطالب جدید بخونی و تحقیق کنی تا آخرش یه منبع الهام پیدا کنی.

 یک منتقد مورد اعتماد پیدا کنید

این منتقد میتونه هرکسی باشه، دوستت، همسرت یا حتی مادرت. فقط کسی رو پیدا کن که مشتاق مطالبت رو بخونه و نظرش رو صادقانه بهت بگه. این نظرات میتونن کارت رو بهبود بدن.

به خودتان باور داشته باشید

یکی از مهمترین قوانین نویسندگی اعتماد به خودتونه. باید باور داشته باشی که چیزی رو که شروع کردی میتونی تموم کنی. اگه به خودت شک داشته باشی کارت رو نیمه تموم رها میکنی یا اینکه با رنج و سختی تمومش میکنی. چیزایی که تو قلبت هستن رو بنویس، نظر دیگران رو بپرس ولی همیشه به هدف خودت فکر کن.

منبع

بی هویتی در آغاز سال نود و پنج!

مدت کوتاهی به آغاز سال جدید در پیش داریم، واپسین روزهای سال نود و چهار .میتونم بی هیچ شائبه ای سال جدید را به سال فضاهای مجازی معرفی کنم امیدوارم سال جدید سال کمتر استفاده از تلگرام و اینستا و نسل های پسین این اپلیکیشن ها باشد!

نظریه های متفاوتی در باب مسئله هویت وجود دارد و می توان بصورت مختصر به نظریه های اریکسون ، برزونسکی و بسیاری دیگر اشاره کرد. در اینجا قصدم زیاده گویی و حتا ایجاز متن نیست . اما آنچه که محسوس است یک تغییر رویکرد به دنیای متفاوت آدم ها در تعاملاتشان است و غرض طرح مسئله انفعالیست در دنیای ابژه (شئ) موجود است . گو آن که شبکه های مجازی و چه اپلیکیشن ها در هجمه ای از اطلاعات دنیایی از تنهایی و بروز یک نزول پردازش فکری است و چنان سردرگمی به دامن افراد میندازد که خود شخص این هویت باختگی را متوجه نخواهد شد . با نمو مثال ها مطلب را تقلیل نمیدهم ولی در دنیایی که تفکر ریشه ای به کناری می افتد و پاسخ های(واکنش ها) ی ِ هیجانی ، "ارزش" مند تر میشوند نمیشود به تحلیل های شاخص های تمدن جدید دست یافت . همه می دانیم که هویت اجتماعی در قالب عمل اجتماعی بروز میابد این در حالیست که حتی خود در این فضا ها  اکثرا تحریف میشود. از این دید این خود و در کنار خیل کثیر این خود های سردر گم شانس فعالیت(اکت) موثر و سازنده ی کمتری خواهد داشت چرا که با محدودیتی مواجه است که با عینیت کمتر مواجه است و مراتب درگیری های پدید می آرد که یک فضای کوتاه مدت و حتا ساختار استیجاری را در پیش دارد. و انسان این موجود عجیب هویتش دستخوش تغییرهایی میشود که مشخص نیست به کجا می انجامد؟!

ادامه دارد..

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی زبامی که برخاست مشکل نشیند.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جوابیه یافت شد!

شاید آره شایدم نه

شایدم باید بری گم شی

"مارک والبرگ در نقش دیگنام-رفتگان 2006"


departed


قرار مدار

ذهنمو جست وجو میکنم میخوام سر وسامونش بدم ، حال احوالش جالب نیست میبرمش آب میزنم به صورتش تمیز میشورمش صورتش پر از جوشایی شده که همش حرصشونو خورده حالش یکم بهتر میشه هنوز تنش میلرزه دستشو میگرم مینشونمش رو پام بهش میگم آروم باش موهاشو نوازش میکنم و دستمالی برمیدارم صورتشو خشک میکنم با چشماش به صورتم خیره شده چشاشو نگاه میکنم چشاشو فوق العاده دوست دارم سرشو میزاره تو سینم دستامو دورش حلقه میکنم وبهش میگم بخواب عزیزم بخواب...

اینجوری بهش نگاه نکنید مگه چه گناهی کرده که نباید این کار ها رو برای "من" بکنم؟

تموم دستاش زخم و زیلی شده روحش خش پیدا کرده هنوز صدای پر زدن پروان ها میشنوه گریه درخت ها صدای سوختن چوب ها میشنوه صدای گریه خاک میشنوه یه موجودایی به اسم"آدم" روحشو به درد آوردن ، آری من درختم من پروانم من خاکم من برگ درختم من گلبرگ گلیم که به پای جونورایی به اسم "آدم" نابود شده من گرگ بارون زده ایم که هنوز قطره های خونش داره از آخرین گلوله ای که بهش خورده ناله سر میدهد من اون شیریم که حالا با غرش خودش هم دیگه کاری نمیکنه وگوشه قفسی گیر کرده من قاصدیم که دلتنگ وزش باده من...

شبیه

 

شاید یه مدت نیام وننویسم یه مدت

اینجوریام مدلمه.. عادتمه..

باز میام اما

خیلی زود اینجا فقط خودم انتظار خودمو میکشم

------------------------------------------------------

شبی که شام ِ آخر بود به دست دوست خنجر بود

ادامه مطلب ...

"محمود"

شاید باورتان نشود ولی اصل سوژه را یافتم آون هم با حرف های طنز داییم بر املاک موروثی عمو !

آقو ما یه عامو داریم اسمش محموده دست بر قضا یکمی تو فاز دزدی آن هم به شکل ریاکارانشه!(خدا از سر تقصیرات ما بگذره ) به هر حال این وسط که داشتم آهنگ دزدان دریایی فول آلبومشو گوش میدم خیلی ساده تر میخوام متناسبا با این موسیقیا ذهنی چند شخصی را معرفی کنم با نام محمود:

به هر حال شناخت باید کمی فراتر برود ومیشود در فضای نت به چند وب سرک کشید!


محمود عباس رییس تشکیلات خود گردان فلسطین:

 روایت تاریخی و کیهان:

ابومازن- محمود عباس- رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، یک بهایی ایرانی‌تبار است.

 روایت شیعی شناسی:

شیعیان به دنبال اشغال منطقه هستند و ایران به دنبال فتنه درجهان اسلام است، شیعیان مدعی هستند که اسرائیل به دنبال

تجزیه ی کشورهای اسلامی است و بزرگترین دشمن به حساب می آید، ولی فتنه ی شیعیان از اسرائیل خطرناک تراست.

روایت اقتصادی ایران و خالد مشعل :

«پولی که ایران می‌دهد به دست خالد مشعل می‌رسد و او می‌تواند آن را تقسیم کند. او از این پول بعنوان یک حربه استفاده می‌کند و به این وسیله می‌تواند حرف آخر را در گروه حماس بزند».

محمود احمدی نژاد رییس دولت نهم و دهم ایران :

روایت خودش:

هرچه به انسان کامل نزدیک شویم، همان قدر می‌توانیم عدالت را پیاده کنیم

روایت عزل شدن وزیر خارجه:

اگرچه متکی یک بار به صراحت در برنامه تلویزیونی شناسنامه و به طور نیمه مفصل به روایت حاشیه های سفر سنگال پرداخت اما لجاجت تیم احمدی نژاد برای القای روایت نادرست نشان دهنده این است که این تیم هنوز نتوانسته خود را از زیر بار فشار این برکنار غیر معقول خلاص کند .

روایت سال 96:

آنها برای جلساتی به محمودیه می آیند که احمدی نژادی ها آن را «دولت در سایه» می دانند و در این جلسات کوشش می شود تا ضمن رصد مستمر و دقیق فعالیتهای دولت حسن روحانی ، شیوه های بازگشت به قدرت را با استفاده از شناسایی و بزرگنمایی نقاط ضعف دولت یازدهم هموار نمایند.

محمود کریمی مداح:

روایت تیراندازی:

شاکی پرونده تیراندازی مداح مشهور در اتوبان بابایی که به تازگی شکایت خود را از وی «پس» گرفته است

روایت خطبه به حسن روحانی:

اگر عرضه نداری برو کنار.

روایت صوتی:

راسخون، یار همیشه همراه

محمود سریع القلم نائب رئیس مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه:

روایت دوستان:

مهم‌ترین اثری که این میزگرد، می‌تواند داشته باشد، این است که ما مفاهیم توسعه را خیلی دقیق تعریف کنیم. به این دلیل که مقوله توسعه در ایران، بسیار مبهم است و در حقیقت کشورما صاحب مبهم‌ترین تعاریف در این حوزه درمیان کشورهای در حال توسعه است و به همین دلیل کانونی، توسعه آن به تأخیر افتاده است چون توسعه‌یافتگی صراحت مفهومی می‌طلبد.
روایت کتاب:
«در اواخر قاجاریه،کشف نفت در ایران زمینه های دولتی تر شدن اقتصاد را فراهم کرد و مانع از شکل گیری بخش خصوصیِ قدرتمند در مقابل دولتی ناظر و ناظم گردید.نفت اقتدارگرایی ایرانی را تقویت کرد.»
روایت تاکسی و صدا سیما:
جمعی از تاکسی رانان مشهدی در واکنش به اظهارات محمود سریع القلم، مشاور رییس جمهور که گفته بود«چرا تلویزیون به جای پرداختن جدی به بعضی از اموری که کاملا تخصصی است و نیاز به دانش دارد، سطحی نگری را دامن می‌زند و نظر یک راننده تاکسی را در مورد انرژی هسته‌ای جویا می‌شود.» در مقابل استانداری خراسان رضوی تجمع کردند.

جمع آوری کننده در ادامه اگر فرصت کند باز پیرامون محمود ها نکات جالبی را بازخوانی خواهد کرد..
محمود در لغت به معنی..
فلذا جا دارد از عموجان تشکر بخاطر خدماتش را به جای آورم..

به چندی مجله جذاب جهت خوندن نیاز دارم..

لطفا آدرس بگذارید تا بخوانمتان!

یه نسخه هزاری از اعتماد خریدم کمی ذوق بنفششو کردم از طراحیش خوشم اومد از کرگدنش که عشقه و حتا اون واحه کنارش حتا از وسطش بعدم نشستمو قیافه با هنر ریشخند کردم حالا که دارم فکر میکنمه هنوز دلیل خوشحالی دارم !

Jack Sparrow In Pirates of the Caribbean- At World's End.JPG

5


دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد



متن کامل شعر حضرت حافظ

ادامه مطلب ...

نخست نوشت

الان که دارم این نوشته را می نویسم کتاب صوتی از وب سایت  جناب شیخ المعانی شلغم الدین سمنانی دارد میخواند برایم با صدای احمد شاملو کلهم مغزم شیفت شد به خودم همه آنچه که آزارم می دهد و سوژه ای که درون آن یک ماجرای عاشقانه یک طرفست.. از دیالوگ هایی که توش نه هست و نه! از عاشق دلسوخته ای که سال ها پای عشقش نشسته وهمه جور زحمتی به خودش داد که دل معشوقشو به دست بیاره دست آخر معشوق استفادشو برد و..


mardi-ke-lab-00-cover


حالا ادامش هم مینویسم..

خب ادامش!

بله داشتم مینوشتم نیت داشتم دیگر در فضای نت ویلکن بنا به قانون اصلاح شده نوشته مقدماتی این وب نوشت می نویسم قضیه بی اعتمادی به وب دقیقا از جایی شروع شد که بنده تئوری شک به فضای نت بلاگفا و گوشی های همراه و احتمال نوعی دسیسه سیاسی که ارائه کردم و فقط به دو نفر گفتم و مورد تایید یکی از دوستان قرار گرفت.بگذریم!

از اساس هر وقت شروع به نوشتن کردم نوشتم که بلد نیستم بنویسم و این دقیقا به این موضوع برمیگرده با وجود قوی بودن ادبیاتم در چهار سال دبیرستان و درصد بالا در کنکور و همچنین سردبیری و مدیر مسئولی و تحریریه و مشاوره از این دست داخل دانشگاه چون در عمرم تمام انشا ها مو داداشم مینوشت با نوشتن مشکل دارم و نمیدونم با این همه چرا زیاد مینویسم(شاید این به خوش صحبتی و خود شیفتگی ام که مدیر گروه محترم فرمودند!(ناگفته نماند که این بزرگوار خودش را در عکسی کنار حضرت هیگز یافت و این موضوع در کنار تصویر رییس دانشگاه محترم در قاب عکسی مایه فخر دانشگاه اراک شد.)) دلیل خاصی هم پیدا نکردم دست بر قضا خیلی بزرگواران فرمودن که سخت و پیچیده می نویسی (ثقیل) ! تئوری دیگر به تفکر بی توقف بی وقفه ام بر میگرده که کاملا نامرتبط هست! مثل ترمودینامیک که ناگهانی با الکترومغناطیس گره خورده در آخر هم اسمشان فیزیک است!

فکر میکنید علت دیگر این نیست که میخواهم ناشناس بمانم چون ملتی فضول هستیم!


بند بعدی

همین اکنون این تفکر خطور کرد به اینکه توی یک دام احساسی عاشقانه و روحی گیر افتادم بدتر اینکه گوشیم تعمیرگاه رفته و این وسط توی رودربایستی فامیلی بعد از این قول زود! دو سه هفته ای گوشی ندارم وبعد هم پسش هم نمیده بدیم یکی دیگه درستش کنه خب! حالا ربطش چیه ؟ زیاد قابل عرض نیست(خیلی خیلی خیلی مهمه*) از این هم بگذریم!!


حالا ادامش مینویسم..

میدانید من بلد نیستم خودم باشم یا شاید هم خیلی حرفه ای بلدم ولی الان تغییر ماهیت دادم از همون تغییر ها که از جنس تغییر ماهیت شخصیت های داستانیه و خوب به بد یا برعکس تبدیل میشه قانون سینوسی هم در کار نیست نمودارشو به هیچ وجه نمیشه رسم کرد اما هنوز همون آدم پیچیده قبلیم که اگر هم کم بیاورد به رو خودش نمی آورد و با طرح این موضوع که نقشه ای حتما دارد به خودش هم دروغ میگوید و ادای آدم های راستگو را می گیرد یک من شرور! یک من با کلی برنامه که خلاصه شده توی دفترچه اس سیاه نه از جنس دفتر قرمز فروید بلکه سیاه سیاه که از بس همه رنگها توش بر خورده و انگار که هزار بار تمام سوراخ سنبه ها مغزمو جلوتون باز کنم باز سردگمید و سر در نخواهید آورد مثل یک نقشه هواپیما که جلو بچه ای یک ساله بگذارید اصلا نمیداند که چیست! نمیدانم چرا با همه این جونور بازیام جذابیتم اومده پایین پیش مستر بلک اما ایرادی نداره خب باید یکم به خودم حق بدم که خسته شدم و بیشتر حوصله جنگیدن ندارم از طرفی عمده تقصیر تقصیر من نیست خب تقصیر خودش هست که معیوب شده و همه به این موضوع اجحاف کامل دارن وعملا از طرف دوستانش هم تبدیل شده به یک روح بی بدیل اسگل و ..خل! اصلا میگویم چرا این ها را نوشتم بعد جوابی پیدا نمی کنم واقعیتشو بخواید هیچکسی جواب هیچیو پیدا نکرده و این هم بی علت نیست، پی جواب این موضوع نیستم ولی اگر همه کس همه چیز را می دانستند اوضاع انقدر در هم ریخته و قاطی پاتی نبود خودمونیم دیگه . پیش خودمون جایی نمیگم!

-=-

حرفای احمدی نژاد که غرب پی دستگیری امام زمانه هنوز برام عجیبه البته من کاری به این داستانای مسخره سیاسی ندارم ولی چند وقته که دارم به یونگ و اینکه تو جلسات احضار روح شرکت میکرده فکر میکنم شاید واقعا چیزی در کار باشه و بشه با فیزیک توجیهش کرد کار به خرافات وخلط با علم ندارم اما میگم اگه واقعا بشه پدیده شناسی کرد بد چیزی نیست چون شاید به کار من بیاد برای داشتن جواب درست تر. من به هر چیزی که بخوام میرسم!

4

 دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود



 متن کامل غزل از حضرت حافظ

ادامه مطلب ...

3

" این چه سوداست عمادا که تو در سر داری

وین چه سوزیست که در پرده ی ساز است هنوز"

عماد خراسانی

2

 ای گل نشستن با خسان ، پیوسته ات گر خوست


متن کامل شعر حسن صدر سالک و لینک دانلود سبکبار سالار عقیلی

ادامه مطلب ...